خاطرات الینا فرشته ی آسمونی

یک جای بسیار زیبا در طبیعت ...

بعد از دو روز دوباره برگشتم ما امروز به یه سفر گلگشت رفتیم واز طبیعت زیبای بهار لذت بردیم بااینکه در ساعت یک وربع از خانه خارج شدیم تونستیم در طبیعت زیبای نیشابور لذت بردیم مابه 3 جای زیبا رفتیم اول به کلاتهی شیخ ابل حسن رفتیم که اونجابراز ویلا های خواص ودیدنی بود ودر مسیر ما در  دشت زیبایی که پر از سبزه وگل بود ایستادیم که عکس بگیریم وکمی بازی کردیم بعد از آن ما به مکانی رسیدیم که سد باغرود نام داشت بعد از آن برای افطار به مکانی در دربهشت رفتیم وپدرم رفت وبرای ما غذا خرید وآورد وما خوردیم❤❤❤ ...

باسلام

سلام من الینام و امیدوارم از وبلاگی که ساختم خوشتون بیاد من میخوام در مورد تولد ۱۰سالگیم صحبت کنم اون روز قبل اینکه تولد شروع بشه میخواستم لاک بزنم که یکهو لاک از دستم افتاد وشکست وبه همه جاپخش شد و روی دیوار، ملافه و فرش هم ریخت رنگ لاک سیاه هم بود و اقاتاقم وحشتناک شده بود بعدش مامانم خیلی عصبانی شد وچون روز تولدم بود من رو بخشید وبعدش هم مهمونها اومدند ومهمونی شروع شد خیلی به من خوش گذشت ومن خیلی رقسیدم من تو تولدم دوستام همکلاسی هام رو دعوت کردم خواهر کوچولوی من هم که فکر میکرد تولد خودش خیلی خوشحالی کرد اون خیلی بامزه س اون موهای هنایی داره همه بهش میگن آنشرلی ویا وایکینگ اما اسم اون مهرسانا ...

سلام به همگی بعد از چندین سال که مامانم این وبلاک رو برای من ساخته الان که 11-. سالمه مامانم این وبلاگ رو در اختیار خودم گذاشته تا خودم خاطراتم رو اینجا ثبت کنم ...